نرگسنرگس، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره
نسترننسترن، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

گلهای باغ زندگیمون

نرگسم تولدت مبارک

سلام خدمت همه دوستان عزیز و همچنین دختر گلم فعلا" اینترنت نداریم. دختر گلم حالش خوب خوبه. 18 آذر تولد گل دخترم بود. عزیز دلم نتونستم زودتر تولدتو بهت تبریک بگم. تولدت مبارک عزیز دلم این روزا ماشالا پیشرفتای زیادی داشتی، با عمو فردوس خیلی خوب کار میکنی و خیلی از حروف و کلماتشو یاد گرفتی. حرف زدنت خیلی بهتر شده و جملات و کلمات بیشتری رو می تونی بگی. با عرفان کوچولو خیلی خوب بازی میکنی و خیلی دوستش داری.      این روزا چه خوب بچه داری یاد گرفتی. با عروسکات خیلی خوب سرگرم میشی و لالایی براشون میخونی ، پیش خودت می خوابونیشون. باهاشون حرف میزنی و...  عزیز م مریضیت طول کشید ، بعد از عفونت گوشت ...
23 آذر 1392

دوباره دخترم مریض شده

سلام دختر گلم نمیدونی وقتی میبینمت با این حال بی حالی یه گوشه می افتی و  چه معصومانه نگام میکنی  چه حالی میشم دیشب دیگه گریه ام گرفت و تو با اون حالت برای اینکه من ناراحت نشم سرمو میگرفتی و بوسه به صورتم میذاشتی .... عزیز دلم ان شاالله که هر چه زودتر خوب بشی . نمی دونم چرا اینقدر سریع مریض میشی ایشالا دیگه آخرین باری باشه که مریضیتو میبینم. پریشب نزدیکای صبح ساعت 4 و نیم یه دفعه با حالت پریشون و با لرزش بدن بیدار شدی تب شدیدی داشتی هرکار میکردم  بغلت کنم نمیذاشتی با ترس ازم دور میشدی، از قضا همون شب بابایی خونه نبود منم از ترس زنگ زدم مامانی تا اومد پیشت و بردیمت خونشون. چند بار همون حالت لرزش اومد سراغت. م...
7 آذر 1392

عصر جاهلیت

به نظر من هنوز بعضی ها در عصر جاهلیت به سر می برن. دیروز تو  بیمارستان که پیش خواهرم  بودم یه صحنه ای رو دیدم که خیلی ناراحت شدم .   یه خانمی  زایمان داشت و فقط خواهرش و مادرش اونجا همراهش بودن. خواهرش خیلی ناراحت بود براش... وقتی بچه اش  به دنیا اومد  یه دختر خانم نازی بود ماشالا. چقد هم معصوم بود . خواهرش می گفت خانواده شوهرش هیچکدوم همراهش نیومدن،حتی شوهرش هم نیومده بود. و این دو نفر بنده خدا ها اونجا دست تنها نمی دونستن چیکار کنن. وقتی پرسیدیم چرا  شوهرش نیومده، گفت به خاطر اینکه بچه شون دختره... وااااای فکرشو کنید دوست داشتم به حال این دختره معصوم و خوشکل کلی گریه کنم ...
2 آذر 1392

امروز خاله شدم

خواهر گلم بعد از درد و زحمت فراوان امروز صبح ساعت 4 و نیم صبح یه کاکل زری خوشکل به دنیا آورد. و افتخار خاله شدن رو به ما داد.  آقا عرفان جونم خوش اومدی عزیزم  تولدت مبارک خیلی دوستت دارم. نرگس هم خیلی دوستت داره. ایشالا دوستای خوبی برا همدیگه باشین. آبجی عزیزم بهت تبریک میگم  همچنین به آقا احسان .امیدوارم ان شاالله  رهرو راه شهدا باشه و قدم پر از خیر و برکت براتون داشته باشه. به خاطر نرگس و اینکه هوا سرد بود نمی خواستم برم بیمارستان ولی دیدم داداشی داره میره پیششون، دلم طاقت نیاورد و ما هم رفتیم عیادت خواهرم. البته نرگس رو نبردم تو ولی نی نی رو آوردم تا دیدش و کلی ذوقشو کرد. به سفارش آبجی راضیه جون ...
1 آذر 1392

امروز من و نرگس

کلافه ام کرد                                      امشب دیگه واقعا" کلافه شدم از دست این حسنی اخه این چیه که اینقد این دختره بهش علاقه داره منو کشت امروز از بس گفت نننی یعنی حسنی حالا برین ادامه مطلب امروز بعد از ظهر خواهرم رفته بیمارستان که ایشالا ببینه وقت زایمانش رسیده یا نه نگهش داشتن و از عصر تا حالا بستریه . منو نرگس هم تنها بودیم تو خونه و بابای نرگس هم رفته بود یه مراسم قرآن خونی برا چهلم یکی از اقوام. اول که دنبالشون بهونه گرفت...
1 آذر 1392
1